کد مطلب:234543 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:243

فضیلت عقل از منظر حضرت علی بن موسی الرضا و تشویق مردم به تعقل
اساسا قرآن كریم ندا سر می دهد كه هدف از وجود انسان عبادت است. [1] انسان عابدكسی است كه به غایت خلقت خود رسیده است و در مقابل، انسان منكر و شریر آن كسی است كه همچون سواركار درمانده ای، نه مركوبی باقی گذاشته، نه مسافتی پیموده است.

عبادت دارای مراتبی است كه بالاترین مرتبه آن تفكر در مبدأ حقایق اشیا و علت پدیدآورنده و مدبر آنهاست. چنان كه حضرت رضا علیه السلام می فرماید: لیس العباده كثره الصلاه والصوم، إنما العباده التفكر فی أمر الله عزوجل؛ [2] عبادت به فراوانی نماز و روزه نیست، بلكه عبادت تفكر در امر خدای والاست. زیرا تفكر درباره معبود قهرا عبادت عملی را به همراه می آورد؛ ولی این علم وآن عملی كه به دنبال آن می آید، در یك درجه ارزش نیستند. زیرا علم اصل است و عمل فرع آن؛ علم درخت طوبی است و عبادت بدنی، میوه ی آن. چنان كه حضرت رضا علیه السلام می فرماید: إن العلم حیاه



[ صفحه 20]



القلوب من الجهل و ضیاء الأبصار من الظلمه و قوه الابدان من الضعف. یبلغ بالعبد منازل الأخیار و مجالس الأبرار و الدرجات العلی فی الدّنیا والآخره. الذكر فیه یعدل بالصیام و مدارسته بالقیام، به یطاع الرب ویعبد و به توصل الأرحام و یعرف الحلال من الحرام، العلم أمام العمل والعمل تابعه یلهم به السعداء و یحرمه الأشقیاء، فطوبی لمن لم یحرمه الله منه حظه؛ [3] علم قلبها را از جهل بیرون می سازد و به آنها حیات می بخشد و دیدگان را از تاریكی بیرون می آورد و به آنها نور می دمد. علم، بدنها را از ضعف و ناتوانی می رهاند و به آن نیرو می بخشد. علم، بنده را به جایگاه شایستگان و مجالس نیكان و درجات عالی دنیا و آخرت می رساند. مذاكره علمی،

معادل روزه داری است و تدریس علم، همسان نماز است. به واسطه علم، پروردگار اطاعت و عبادت می شود و به واسطه علم صله رحم محقق، و حلال و حرام شناخته می شود. علم، پیشگام عمل است و عمل پیرو آن، سعادتمندان از علم بهره می گیرند و شقاوتمندان از آن محرومند، خوشا به حال كسی كه خداوند بهره علم را بر او حرام نكرده است. این امور در بیان محاسن علم، بدان دلیل است كه اصل وجود هر انسانی خرد اوست و علم سبب می شود انسان خردمندتر شود. بنابراین اصل انسان همان علم است، اصلی كه انسان باید به آن برسد. چنان كه حضرت رضا علیه السلام می فرماید: ضاله المؤمن [4] ؛ علم گمشده ی مؤمن است كه در باغ ولایت پنهان گشته است. از این رو مؤمن باید درآن باغ رود تا گمشده اش را بیابد. چنان كه حضرت رضا علیه السلام می فرماید: رحم الله امرء أحیی أمرنا؛ خداوند رحمت كند كسی را كه امر ما را زنده كند. به ایشان عرض شد: چگونه امر شما را زنده می كند؛ حضرت رضا علیه السلام در پاسخ فرمود: یتعلم علومنا و یعلمها الناس، فإن الناس لو علموا



[ صفحه 21]



محاسن كلامنا لاتبعونا [5] ؛ كسی كه علوم ما را فراگیرد وآن را به مردم بیاموزد، امر ما را زنده كرده است، چون اگر مردم از سخنان زیبای ما آگاه گردند، قطعا از ما پیروی خواهندكرد.

مراد از علم در این حدیث، علم به خداوند و اسمای حسنای او و علم به ملائكه و كتابهای الهی و رسولان اوست و نیزآگاهی از «اول» و «آخر» و «ظاهر» و «باطن» بودن خداست، همچنین علم به صاحب حكم بودن خدا و این كه مصیر و بازگشت انسانها به سوی اوست. بنابراین هر دانشی جز این معلومات در حقیقت زائد است و علم شمرده نمی شود. زیرا علم سه قسم است؛ آیه محكمه أو فریضه عادله أو سنه قائمه [6] ؛ علم خداشناسی؛ تزكیه و تهذیب اخلاق؛ احكام شرع. مراد از زنده كردن امر ائمه اطهار علیهم السلام این است: اصولی را كه از ایشان به ما رسیده است، بشناسیم و بفهمیم [7] و فروع و نتایج آن اصول را بدون افزایش و كاهش، دریابیم. پس زنده كردن امر ائمه اطهار علیهم السلام به این معنا نیست كه سخنان ایشان را روایت و الفاظ آن را از جایی به جای دیگر منتقل كنیم. چنان كه حضرت رضا علیه السلام می فرماید: كونوا دراه و لاتكونوا رُواه حدیث تعرفون فقهه خیر من ألف تروونه [8] ؛ بر آن باشید كه احادیث را دقیقا درك كنید، نه فقط آنها را روایت كنید. فهم و درك یك حدیث بسیار بهتر از روایت كردن هزار حدیث است. تفكر در امر خدای متعالی كه حضرت رضا علیه السلام آن را اصل عبادت و مغز آن خواند، در صورتی محقق می شود كه آیات انفسی خداوند و نیز دیگرآیات او شناخته شود تا از این طریق امر الهی نیز روشن شود. شمار اندكی از اولیا خدای والا را به واسطه خود او می شناسند، از این جهت برای شناخت او نیازی به آیات انفسی ندارند و غیر او را نیز به واسطه او می شناسند. شناخت آنان نسبت به



[ صفحه 22]



خداوند چنین نیست كه او را به واسطه چیز دیگری غیر از او بشناسند. زیرا برای غیراو رخششی كه خداوند فاقد آن باشد، وجود ندارد، به گونه ای كه در پرتو آن درخشش خداوند ظهور یابد.

مهم آن است كه مسیر شناخت نفس بهترین راه برای رسیدن به پروردگار است. چنان كه حضرت رضا علیه السلام می فرماید: من حاسب نفسه ربح و من غفل عنها خسر... أفضل العقل معرفه الإنسان نفسه [9] ؛ كسی كه نفس خود را حساب رسی كند، سود برد و كسی كه از آن غافل گردد، آسیب می بیند... عقل برتر آن است كه انسان نفس خود را بشناسد. چون شناخت نفس، از جهت ذات و صفات و افعال، به سان نردبانی راهگشا برای شناخت پروردگار است. پس تفكر در امر خداوند از طریق شناخت آیات انفسی، از تفكر در امر او از طریق شناخت امور دیگر بهتر است. چنان كه تعبد به شناخت نفس از تعبد نسبت به امور دیگر بهتر است.

تنها معیار در شناخت امور همان علم اولی ضروری یا علم بدیهی است و آنچه به این علم منتهی شود. این علم بدیهی تنها از طریق عقل شناسایی می شود و حس و تجربه یا نقل و روایت در شناخت آن نقش ندارد. بنابراین معرفت حقیقی در گرو عقل خالصی است كه ازآشوب جدال و دسیسه خیال پیراسته است. در این خصوص ابن السكیت از حضرت رضا علیه السلام پرسید: امروز حجت خداوند بر خلق چیست؛ حضرت علیه السلام فرمود: العقل؛ یعرف به الصادق علی الله فیصدقه والكاذب علی الله فیكذبه؛ عقل است كه با آن انسان رستگو شناسایی شده، راستی او گواهی می شود و نیز دروغگو شناخته شده، دروغ او گواهی می شود. ابن السكیت می گوید: به خدا سوگند كه این پاسخ تمام است. [10] زیرا تنها در سایه شناخت

خداوند و اسمای حسنای او همچون ربوبیت و هدایت و... می توان پیامبر صادق را



[ صفحه 23]



از مدعی دروغین پیامبری تمیز داد، اما شناخت خداوند تنها به بركت عقل خالص و پاك و برهان محض است. چون حس، توانایی شناخت خداوند را ندارد. زیرا او موجودی است كه دیدگان توان درك او را ندارند، با اینكه او همه دیدگان را می بیند و خداوند لطیف و خبیر است.

تفكر گاهی همراه با ظن و وهم است و گاهی به قله یقین می رسد، ولی در معارف الهی ظن پذیرفته نیست. چون به حقیقت نمی رساند. زیرا گمان همراه با نادانی است و جهل مانع پیدایش یقین است و در عقاید فقط یقین معتبر است. چون هر عقیده ای سرچشمه و مبادی ویژه خود را دارد. اصولی كه زمینه تحقق عقیده را فراهم می آورند و از تحقق هر چیزی غیر از آن عقیده خاص، جلوگیری می كنند.

از این جهت اجبار در ایجاد عقیده كارآیی ندارد و با تعبد به حوزه ظن، نمی توان به عقیده ای رسید و تنها چیزی كه به پیدایش عقیده می انجامد، فقط یقینی است كه از راه برهان عقلی پدید می آید. بنابراین، رسیدن به یقین در گرو ترازوی خود، یعنی عقل است. از این جهت ترغیب انسانها برای رسیدن به درجه ی یقین، در حقیقت تشویق آنان به تعقل است. حضرت رضا علیه السلام می فرمایند: و الیقین فوق التقوی بدرجه ی، و لم یقسم بین الناس شیء أقل من الیقین [11] ؛ مرتبه یقین یك درجه برتر از تقواست و هیچ چیز میان مردم، كمتر از یقین قسمت شده است.

راز اندك بودن یقین و اهلش آن است كه منطق بیشتر مردم احساس است؛ یعنی حوزه فهم آنها در محدوده امور حسی است و روشن است كه حس توان دستیایی و درك غیب و امور غیبی را ندارد؛ چنان كه انسانهای حس مدار توان دریافت معارف غیبی را ندارند. شاید از همین جهت باشد كه حضرت رضا علیه السلام می فرماید: لم یعط بنوآدم أفضل من الیقین [12] ؛ خداوند چیزی برتر از یقین به فرزندان آدم عطا نكرده



[ صفحه 24]



است.

پس هركه به مقام یقین رسیده باشد، دلیل روشنی از پروردگار خویش در دست دارد. اهل یقین نعمتی دارند كه بزرگ تر ازآن، نعمت دیگری نیست. چنان كه كسی كه از یقین بهره ای ندارد، در گمراهی و هلاكت و شك به سر می برد. از این جهت تا زمانی كه در امر خدای متعالی تفكر نكرده و به یقین نرسد، هر چیزی ممكن است او را از یاد خدای متعالی باز دارد. از این رو حضرت رضا علیه السلام در پاسخ كسی كه درباره ی گمراهان فرومایه از ایشان پرسید، چنین فرمود: من كان له شیء یلهیه عن الله [13] ؛ هركه چیزی دارد كه او را از یاد خداوند غافل می سازد.

از آنچه گذشت روشن می گردد:

1. هدف آفرینش انسان همان تفكر در امر خدای والاست و انسان متفكر كسی است كه به هدف خلقت خود دست یافته است؛ امّا كسی كه از تفكر درباره خداوند بزرگ روگرداند، فقط زندگی دنیوی را می خواهد و نهایت هدف او از علم، همین زندگی دنیایی است. او همان انسان باطل و بیهوده ای است كه از سرنوشت اصلی خود بریده، از رسیدن به هدف نهایی خود محروم مانده است.

2. غایت نهایی تفكر همان علم به خداوند و اسمای حسنای اوست - علمی كه گمشده مؤمن است - و این غایت همان است كه انسان آن را می جوید؛ اما اگركسی این طریق علمی برای رسیدن به این غایت را نجوید و به این علم (علم به خداوند و اسمای او) رو نیاورد و به آن دست پیدا نكند و به این علم خرسند نباشد، نباید از زمره مؤمنان باشد.

3. عقل یگانه میزان و معیار برای تفكر و علم است؛ عقل موجودی است كه جزدر برابر حق خضوع نمی كند و جز حق از چیز دیگری فرمان نمی برد. زیرا تنها چیزی كه به عقل اطمینان می دهد، یقین است و ظنی كه مورد رضایت وهم و موضوع



[ صفحه 25]



اختیار خیال است، اطمینان بخش عقل نیست.

با استفاده از همه این مطالب راز فرمایش حضرت رضا علیه السلام آشكار می گردد كه به

نقل از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید: صدیق كل امرء عقله و عدوه جهله [14] ؛ دوست هركس عقل اوست و دشمنش جهل او.

همچنین راز سخن حضرت رضا علیه السلام درباره این فرموده ی خدای متعالی: (و من كان فی هذه أعمی فهو فی الاخره أعمی و أضل سبیلا) [15] كه فرمود: یعنی أعمی عن الحقایق الموجوده [16] ؛ مرادآن است كه هر كس به حقایق این جهان نابینا باشد، درآخرت نیز نابینا حاضر می شود.



[ صفحه 27]




[1] سوره ي ذاريات، آيه ي56.

[2] مسند امام رضا عليه السلام، ج، ص3.

[3] مسند امام رضا عليه السلام، ج1، ص7.

[4] همان، ص6.

[5] همان، ص6.

[6] كافي، ج1، ص32، باب صفت علم و فضل آن، ح1.

[7] مسند امام رضا عليه السلام، ج 1، ص15 و ج 2، ص 8 و86.

[8] همان،ص8.

[9] مسند امام رضا عليه السلام، ج ا، ص 302 و 304.

[10] كافي، ج1، ص25، كتاب عقل و جهل، ح20.

[11] مسند امام رضا عليه السلام، ج1، ج1، ص258.

[12] همان، ص284.

[13] مسند امام رضا عليه السلام، ج ا، ص285.

[14] مسند امام رضا عليه السلام، ج 1، ص3.

[15] سوره ي اسراء، آيه ي 72.

[16] توحيد صدوق، ص 438.